هنوز | |||
امروز، نه بهتره بگم دیروز روز خوبی بود بعد از یه هفته دوباره آرامش تقریبی پیدا کردم با صدای صاعقه از خواب بیدار شدم فکر می کنم حدودا" 5 صبح بود دیگه نخوابیدم تا بارون رو ببینم از پنجره به آسمون چشم دوختم تا بارید و من آروم آروم شدم اونقدر آروم که وقتی بیدار شدم ساعت 8 صبح بود زود اومدم محل کارم. تا ساعت 2 کار کردم بعد با دوستم زدم بیرون رفتیم در خونه مادرش بعد هم با هم رفتیم یه گوشه تو پارک جنگلی و سیگار کشیدیم دوباره بارون گرفت اونقدر شدید که نمی تونستم برف پاک کن رو روشن نکنم برگشتم خونه ناهار خوردم بازهم خوابیدم تا 6 دوباره اومدم شرکت با قریب کمی حسابرسی کردیم . بچه ها افطار موندن شرکت یه املت درست کردیم و جاتون خالی .... بعد هم زدیم رفتیم شهر صنعتی دم دکه حسین یه چای خوردیم و اومدیم خونه ! به همین سادگی آروم شدم ........
راستی پیشنهاد میکنم: کتاب دنیای دیوانه دیوانه شل سیلورستاین رو
27715:کل بازدید |
|
7:بازدید امروز |
|
8:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
کم . | |
بایگانی | |
شهریور 1388 | |
اشتراک | |