هنوز | |||
می دونم چی نمی خوام اما نمی دونم چی نمی خوام این جمله کاملا تکراری شاید سوالی باشه که یه روز از خودت پرسیدی یا خواهی پرسید. شایدم هیچ وقت نخوای بهش فکر کنی . ولی امروز فکر منو درگیر کرد و باعث شد پس از مدتها تنها پیاده روی کنم اونم تو باد، سوار اتوبوس بشم ، از در دانشگاه رد بشم ، یادی از گذشته بکنم ،خلاصه یه روز تقریبا متفاوت برا خودم درست کنم. ولی اگر کسی این مطلب رو خوند خواهش می کنم خواسته هاش رو به من بگه شاید من بتونم از این سردرگمی در بیام.
کتاب قطعه گم شده به من یاد داد که خودم تنها باید قل بخورم حالا باید یاد بگیرم چه جوری قل بخورم .
ما در این شهر آزموده ایم بخت خویش باید از ورطه برون کشید رخت خویش
27729:کل بازدید |
|
21:بازدید امروز |
|
8:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
کم . | |
بایگانی | |
شهریور 1388 | |
اشتراک | |