هنوز | |||
گاهی که بی خوابی به سراغم می آید دلم می خو اهد هزاران صفحه را سیاه کنم ولی توانایی نوشتن نیست مرا! آری تنهایی من هم پر هیاهوست مثل بهومیل هرابال پر از حرفهای ناشنیدنی پر از زمزمه پر از درد ! من زنم و به هر دری می زنم که ثابت کنم هستم ! انتهای اندیشه ام هم معلوم نیست از تغییر خوشم می آید ولی کهنه ها رادوست دارم مثل مادرم !هر چند همیشه از او دوری می کنم ! من از تمام علایق و وابستگی ها می ترسم ! اره منم مثل حسین مثل پناهی می گم جهان ارثیه بابامه و دوست دارم ببینمش ! دوست دارم مثل مادیگیلیانی دور مجسمه بالزاک مست کنم و برقصم. فیلم آبی کیشلوفسکی رو خیلی دوست دارم چون یه هدیه از طرف بهترین دوستم بود.تا کارشناسی بیشتر نخوندم ولی دوست دارم یه روز ادامه بدم. خلاصه که همینم ساده و ... ساده!
27714:کل بازدید |
|
6:بازدید امروز |
|
8:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
کم . | |
بایگانی | |
شهریور 1388 | |
اشتراک | |